کاربر مهمان خوش آمدید

ناشر مجموعه کتابهای به سوی موفقیت در حوزه های مختلف-مجری و برگزار کننده هزاران نمایشگاه کتاب

سبد خرید  ( 0 )

نماینده رسمی و انحصاری شرکت پدرپولدار(RICHDAD) در ایران و تنها تولید کننده و ارایه دهنده خدمات پشتیبانی

کتابها و بازیهای رابرت کیوساکی در خاورمیانه

 

سبد خرید
 

نه گفتن سخت ترین کار دنیا


نه گفتن سخت ترین کار دنیا

 
من افرادی را که همیشه به هر خواسته‌ای جواب مثبت می‌دهند، بله‌گو می‌نامم. آنها دائماً در حال خودخوری هستند، افکار مضطرب دارند، دائماً خود را سرزنش می‌کنند. به نظر من این دسته از افراد متزلزل‌ترین انواع شخصیت‌های فردی را دارند و قدرت تصمی‌گیری خود را به بدترین شکل سرکوب می‌کنند.
آن روزها که من خودم یکی از بله‌گویان بودم، همیشه احساس می‌کردم که چیزی از درون روحم را آزار می‌دهد و نگرانی قبول مسئولیت‌هایی که به عهده گرفته بودم، اجازه نمی‌داد که روی شادی را ببینم و لذت ببرم. احساس می‌کردم که من فقط به دنیا آمده‌ام تا کارهایی که دیگران حوصلۀ انجام‌شان را ندارند. برایشان انجام دهم. خیلی اوقات هم که به خواسته‌های آنها توجه می‌کردم، متوجه می‌شدم که کاملاً خودخواهانه و مستبدانه هستند. در واقع دلیل اصلی درخواست آنها انتظار بی‌جا و یا سوءاستفاده از دیگران بوده است، نه چیز دیگر. دلیل دیگر می‌تواند این بوده باشد که من قدرت تصمیم‌گیری در لحظه را نداشتم. به عبارت دیگر نمی‌دانستم که در برابر چه درخواست‌هایی، چه عکس‌العملی باید نشان بدهم. همین حس شک و تردید من در پاسخگویی به درخوات آنها بود که پس از قبول مسئولیت به حس سرزنش، خودخوری و اضطراب تبدیل می‌شدند. در جایی خوانده‌ام که بخش خاکستری مغز ما برای تحلیل اطلاعات وارد شده به مغز به فرصت خاصی نیاز دارد. وقتی ما درخواستی را از کسی می‌شنویم، بدون اینکه فرصتی به سلول‌های خاکستری مغزمان بدهیم، جواب را اعلام می‌کنیم. پس از چند دقیقه که بخش خاکستری مغز نتایج تجزیه و تحلیل خود را اعلام می‌کند، بسیار دیر شده است که بخواهیم درخواست دیگران را رد کنیم و به ناچار خود را وادار می‌سازیم که آن را بپذیریم.
بدین‌ترتیب به دیوار تکیه می‌زنیم و غصۀ اشتباه مرتکب شدۀ خود را می‌خوریم. از خود عصبانی می‌شویم و به روح و جان خود صدمه می‌زنیم. از یک طرف خودمان در عذاب هستیم و از طرف دیگر فکر برهم نخوردن رابطه‌مان با دیگران آزارمان می‌دهد. نه می‌توانیم مسئولیتی را که پذیرفته‌ایم انجام دهیم و نه می‌توانیم نسبت به دیگران بی‌اعتنا باشیم.
بنابراین چند ساعت پس از قبول درخواست دیگران، در ذهن خود با آنها کنار می‌آییم. هرچند احساس بدی داریم، اما سعی می‌کنیم که خود را راضی و خوشحال نشان دهیم. اما به نظر من پاسخ مثبت دادن به چیزی که از عهدۀ آن برنمی‌آییم، حماقت بزرگی است. چون این را می‌دانیم به دنبال بهانه‌هایی می‌گردیم تا با شخص درخواست‌کننده تماس بگیریم و درخواست او را در کنیم. حاضرید دروغ بگویید تا از شر فکر و خیال راحت شوید، دوباره خسی درون‌تان زنده می‌شود و از شما می‌خواهد که با دیگران صادق باشید. با دلایل خود می‌خواهید حس درونی‌تان را متقاعد کنید، اما انگار زور او بیشتر از شماست. با پذیرش حس درونی‌تان دوباره موجی از عصبانیت وارد وجودتان می‌شود و شما را می‌آزارد.
در موارد بسیار بدتر دیده‌ایم که برخی از افراد بدون اینکه دهان خود را باز کنند و زحمت گفتن بله را به خود بدهند، به درخواست دیگران پاسخ مثبت می‌دهند. آنها بدون اینکه بدانند دیگران چه می‌خواهند و چه کاری باید برای آنها انجام دهند، درخواست‌ها می‌پذیرند. آنها اغلب نمی‌توانند بگویند که چه فیلمی را دوست دارند تماشا کنند، چه جایی را برای سفر می‌پسندند و یا چه زمانی علاقه‌مندند دوستان خود را ملاقات کنند. هیچ‌کس نمی‌داند دیرگان را بدون باز کردن دهانشان و شنیده شدن صدایشان می‌پذیرند. به نظر من آنها از گروه قبل بدتر هستند و در شرایط بدتری نیز قرار می‌گیرند. اگر شما از این دسته از افراد هستید، باید بدانید که خودتان دوست دارید، گرفتار شوید. زیرا شما در موقعی که باید حرف بزنید و نظر خود را بگویید سکوت می‌کنید. حاضرید هر سختی را بپذیرید و در انتها از دوستان‌تان «متشکرم» را بشنوید. برای بسیاری از مردم گفتن نه به درخواست دیگران فقط رابطه‌ها را تیره و تار می‌کند و دوستی میان آنها را از بین می‌برد. اما به نظر من اصلاً این‌طور نیست. زیرا شما با رد درخواست دیگران از وقت، انرژی، پول، قدرت بدنی، فکر و خیلی دیگر از حق و حقوق‌تان دفاع می‌کنید. یعنی با این کار نباید به دیگران اجازه دهیم که به روح و جسم ما صدمه وارد کنند. اگر آنها فکر می‌کنند که شما با رد درخواست‌شان می‌خواهید رابطه دوستی‌تان را با آنها قطع کنید، آنها در اشتباه هستند و مشکل خودشان است که چه دیدگاهی نسبت به این مسئله دارند. بدیهی است که کمی جدیت و اعتماد به نفس به راحتی می‌تواند ما را از گرفتار شدن برهاند و در جهت تصمیم‌گیری صحیح و به موقع یاری‌مان کنند.
حال باید بگویم که هدف من از نگارش این کتاب، معرفی روش‌هایی برای دشمن‌تراشی و بی‌احترامی به دیگران نیست، بلکه هدف اصلی این است که درخواست‌های ضروری را از انواع غیرضروری آن تشخیص و به درستی به آنها پاسخ دهیم. شاید اولین‌ رمز این کار شناخت شرایط موجود و مقایسۀ آن با شرایط افرادی باشد که از ما درخواست می‌کنند. اطمینان دارم که تمام نوشته‌های من در این کتاب به بزرگترین درس‌های زندگی‌تان تبدیل می‌شوند. شاید هم‌اکنون فرصتی باشد که شما تمام آنها را بخوانید و به خاطر بسپارید.
 
تعداد بازدید: 6868


 

نظر شما

نام:*
ایمیل:

ایمیل، برای ارسال پاسخ(در مواقع ضرورت) دریافت می شود و منتشر نخواهد شد
محدوده سنی:
متن:*